آهنگ گل همیشه بهار آریان رو دارم گوش میکنم. یاد اولین دوران دانشجوییم می افتم با این آلبوم آریان

دونه های برف روی گونه هات خونه می کنن دوباره...

فکر کنم سال ۸۲ بود...اون موقع خیال میکردم دانشگاه همه چیز به آدم میده دانشگاه یه آرمان شهره هرکی تو دانشگاهه واسه تعلیم و تعلم که عبادت است ! آمده...همون ترم اول بود که فهمیدم ای داد بیداد دانشگاه اصلا اون جیزی نبود که فکر میکردم...چیزی نمونده بود انصراف بدم بیام بیرون! ولی خوب انصراف ندادم و خوندم و خلاصه تا امروز لنگان خرک خویش به مقصد می برم !

فقط من نبودم همه ی همسن و سالهای من همه چیزو تو دانشگاه می دیدن . یعنی جو حاکم رو جامعه اینطوری بود و هرکی دانشگاه نمی رفت یعنی عقب افتاده بود ..حتی اگه شده یه رشته ی در پیت تو یه جای دور افتاده هم شده میرفتن ثبت نام میکردن که بگن دانشجوی این مملکتیم ...حتی اگه بعد از تموم شدنش برن بشینن کنج خونه بچه داری کنن و استفاده ایی از درس و دانشگاه نبرن...

گنزالس سر کاره. ماه آخر ساله و کارش زیاده. حیوونکی ۳ ماه آخر سال رو بکوب کار میکنه عوضش کل عید رو تعطیله و صفا میکنه. منو بگو که شعبه درجه یک هستم امسال و از درجه یک بودنش فقط چیزی که نسیب م میشه اینه که از ۲ عید باید بریم سر کار.....

البته میگن اینجا تقسیم کار میکنن و میشه یکی دوروزی تو عید رو مرخصی نوشت و نرفت سر کار

سرماخوردم بطرز فجیع...کلی دارو خوردم الان نشستم اینجا هی چایی می خورم که زودتر خوب شم

راستی فردا مرخصی ام . گنزالس اما فردا هم سر کاره ولی ساعت ۱۱ باهم قرار داریم که یه جای خوب همدیگه رو ببینیم. واسه انجام کاری که خدا بهمون انشاله توفیق داده