همه چیز بهتر میشه

۵۰ تا مردم ۵۰تا زنم

 

 

۵۰ تا مارگارت تاچرم

 

۵۰ تا بی نظیر بوتو ام

 

 

 

یه لحظه دنیا رو تش می زنم

 

 

آجر جر میدم

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

بهم گفته بودن بری شعبه ی که همه آقا هستن خیلی خوبه...هواتو دارن

اومدم اینجا فهمیدم همش کشکه

خیلی عوضی و زیر آب زن و خاله زنک و بی اخلاق و حسود و بی جنبه و عقب مونده و بی شرفن ...همه شون

نفرت دارم از همه شون...از اون عمو حسنشون گرفته تا بقیه

واسه لای جرز دیوار خوبن

یه روز تو اون شعبه یکی واسه اینکه خودشو بمن ثابت کنه یه جورایی تو حرفاش فوق دیپلمم رو به رخم کشید

خونه ش آباد

انگیزه ایی شد واسه کارشناسی خوندنم

الان این پدرسوخته ها انگیزه ی ارشد خوندنو در من زنده میکنن

که روزی بشم مدیر بالادست آقایون

اونوقته که پوست از سر این مدل آقایون خواهم کند

انگیزه قویی ایی دارم واسه ارشد

الان مسخره م کردی یا ازم تعریف کردی؟؟

عصر-داخلی-خونه رئیسینا

 

رئیسینا: ک مثل ده تا مرد کار میکنه...از یه خانوم این همه انتظار نداریم

 

گنزالس: این بنده خدا تو خونه هم زیاد زحمت می کشه

 

من

الان به نظر خودت ازم تعریف کردی؟؟؟

ديروز بحث كنفرانس يه گروهي راجع به نقش زنان در توسعه بود

استاد از خانومها و آقايون مي خواست كه حتما وارد بحث بشن.از خانومها انگار كسي اعتماد به نفس يا مطالعه كافي يا حرف آماده ايي نداشت اما آقايون خيلي راحت نظرات اشتباه خودشون رو نسبت به زنان مي گفتن خيلي راحت  انتقاد مي كردن خيلي راحت حرفايي مي زدن كه درون مايه ش همين بود كه زن بايد خونه نشين باشه نبايد وارد دانشگاه و بازار كار بشه چون فرصت هاي شغلی آقايون از دست ميره!!

انگار مردهاي ما فقط ظاهرشون نسبت به سالهاي قبل تغيير كرده و در عمل همون مردايي هستن كه زن رو پرده نشين و بيسواد و در نتيجه قانع مي خوان

استاد مي خواست كه از خانومها هم توي بحث شركت كنن ولي فقط من بودم كه خيلي از تبعیضهای اجتماعی علیه زنان حرف زدم و خيلي جاها گفتم كه آقايون اشتباه فكر مي كنن و اينا ساخته و پرداخته ذهن خودشونه و ...

يه خانوم ديگه هم كمي صحبت كرد كه آقاون خيلي مسخره ش كردن اما من اصلا نذاشتم خانوما سركوب بشن

به استاد گفتم ما بعنوان خانومايي كه به خواسته خودمون وارد اجتماع شديم تبعيض هاي زيادي مي بينيم و باز از پس تمام اين تبعيض ها با لبخند سر بر مي آريم تا خودمون رو به جامعه ثابت كنيم

به استاد گفتم بين همكارهام(نگفتم خودم) خيلي ها هستن كه مدرك تحصيلي بالاتري از همسراشون دارن حتي همسرشون خونه نداره ولي خانوم خونه داره و خيلي با آرامش توي خونه با هم زندگي ميكنن اما استاد همش حرف خودشو زد و بيشتر آقايون رو تائيد كرد...وقتي گفتم استقلال مالي به زن بسيار كمك مي كنه كه وارد جريان توسعه فرهنگي بشه...بره مثلا كلاسهاي مختلف ثبت نام كنه...4 تا دونه تئاتر ببينه  ... 4 تا دونه كتاب بخونه...اما اگه از نظر مالي وابسته ي همسرش باشه نميشه...بازم حرفمو نپذيرفت

به استاد گفتم كه جايي خوندم دموكراسي يعني برقراري شرايط زنانه...و اين يعني فاجعه كه انديشمند ما دموكراسي رو اينطور معنا كنه

اما استاد گفت كه خانوما مطالعه نمي كنن...گفت و گفت و از مردها باز هم دفاع كرد(من نميگم خانوما مطالعه زياد دارن اما مگه آقايون چقدر مطالعه دارن؟؟آقايون عصر ما چرا هنوز از پوسته ي تحجر و كهنه انديشي پدرانشون بيرون نيومدن؟؟)

استاد ديكتاتوري داريم ما...به چنديدن علت كه فعلا حال نوشتنشو ندارم...راستي اينم بگم استاد منو به فاميلي اصليم ك صدا ميكنه و حتي خانوم هم اولش نميذاره...عادتشه شايد

آقايون از خشمي كه موقع حرف زدن در صداشون نمايان بود مي شد فهميد كه زورشون به ما نميرسه وگرنه زناني كه تحت تسلط خودشون دارن مثل خواهر يا همسر رو به راحتي تابع خشم و زور هم قرار مي دن...يعني منطقشون در مواجهه با زن منطق زور و جبره....اينا رو استاد گاگول اصلا نفهميد كه بخواد حلاجي كنه...خدا پدر خانوم چادري ايي رو بيامرزه كه از اون جلو گفت:آقايون مثل اينكه تو خونه شون خيلي حرف شنيدن كه اينقدر توپشون پره!

در نهايت استاد گفت حرفاي همه رو شنيديم حرفاي آقايون رو شنيديم اما از خانوما انتظار داشتم بيشتر توي بحث شركت كنن اينجا بايد تير خلاصو مي زدم:

گفتم استاد آقايون هم حرف جديدي نزدن...تمام چيزهايي كه گفتن رو ما بارها بارها شنيديم ...مي شنويم ...هر روز از نزديك لمس مي كنيم...همه جا...توي جامعه....توي محيط كارمون...و با وجود تمام اين موانع و تبعيض ها  به روند رو به رشد خودمون ادامه ميديم

خانومها نامردي نكردن و همگي برام كف زدن...حتي تعدادي از آقايون...و من هردودستم رو بردم بالاي سرم محكم دست زدم و هر دو مشتم رو گره كردم به علامت پيروزي چندبار بالا بردم...استاد  خنديد گفت ك  آروم باش

 

1 كلمه از حرفاي آقايون منطقي نبود و اونايي هم كه بود ته تهش مي رسيد به اينكه زن چو راه بازار گرفت بزن !مثلا همونجا كه گفتم آقايون تو خونه همسراشون زندگي مي كنن يكي از آقايون كلاس كه ريش سفيديه واسه خودش و ادعاي روشنفكري ش مي شه گفت:من برم تو مسجد بخوابم تو خونه زنم نمي خوابم! اين يعني اين مرد مثل اجدادش در عهد ناصري يا حتي قبل تر فكر مي كنه...خريه كه پالانش عوض شده

بگذريم...يه كلمه از اين حرفا رو به گنزالس عزيزم نميگم و نگفتم...چون دوست نداره من تو چنين بحثهايي شركت كنم اصلا خوشش نمياد با آقايون بحث كنم...حتي اگه بحث فرهنگي و محدود به 2 ساعت كلاس باشه... خوشش نمياد...شايد چون جنس خودشو مي شناسه و ميخواد روحيه من آسيب نبينه... به هر علتي كه باشه خيلي دوست داشتم بهش بگم اما ميدونم كه خوشش نمياد بشنوه. نگم بهتره..استاد آقا كه فوقولانسه واسه خودش گوش شنوايي واسه شنيدن نداشت... البته گنزالس عزيزم از اون فوقولانس و اون ريش سفيد ريش بزي و بقيه كه ادعاي سوادشون ميشه ،روشنفكرترو دموكرات تره و اين چيزيه كه از اول برام مهم بود...