دووشواری نداریم اینجا
خیلی دلم میخواست درگیر مسائل حاشیه ایی نمی شدم اون سالها..درگیری های بین وبلاگی پیدا نمیکردم تا مجبور نشم وبلاگ هام رو اون زمانها حذف کنم. اگر اون وبلاگها رو هنوز هم داشتم میتونست خوندنش برام خیلی جذاب باشه...مثلا الان می دونستم که در ۲۲سالگی چطور فکر میکردم راجع به مسائل.حیف
همیشه پیدا میشدن آدمهایی که رو اعصابم اسکی کنن و من مجبور میشدم وبلاگمو حذف کنم. انقد هم عقلم نمیرسید که حذفش نکنم فقط دیگه ننویسم و بلاگ تازه ایی رو شروع کنم.
فکر کنم چند سال پیش آدمای فضول و گيره زیادتر بودن تو محیط نت. الان هرکی می نویسه و میره و زیاد فضولی تو کار بقیه نمیکنه که مجردی؟متاهلی؟ چرا اینطوریه دیدگاه دینی ت؟ چرا دیدگاه فلسفی ت اینطوریّه؟ چرا اعتقاداتت این مدلیّ. دیدگاه تو غلطه مال من درسته..تو یه لائیک هستی ..تو یه دختر لوس هستی..تو .....
کلا وبلاگ نویسی واسه ما دهه شصتی ها با دهه هفتادی ها فرق داشت!! دهه شصتی ها بیشتر تحت سلطه و نصیحت تربیت شدن در نتیجه توی رفتارهای اجتماعی شون هم بیشتر این سلطه نمود پیدا می کنه. دوران کودکی دهه شصتی ها از زمین و آسمون میکروفون می بارید و همه فقط وراجی می کردن و میخواستن دیگران رو هدایت کنن یا از اون بدتر ، ديگران رو قضاوت کنن
بهمين دليل دهه شصتی ها دیکتاتور درونشون فعالتره تا دهه هفتادی ها.میخان همه رو مطیع خودشون کنن. هیچ غلطی هم نمی تونن بکنن فقط خودشون و بقیه رو آزار می دن
دهه هفتادی ها نه میخان مسلط بشن و نه می ذارن کسی اونا رو تحت سلطه در بیاره. منطقی ترن. بعنوان یه نفر که هرروز با مردم در ارتباطم اینا رو میگم. دهه شصتی ها یاد گرفتن بکوبن وگرنه کوبانده میشن. از اونا بدتر دهه پنجاهی ها هستن
البته همیشه استثنا هم هست
هميشه سعي ميكنم از دهه هفتادي ها ياد بگيرم اينطور فكر كردن رو كه هيچكس خوب يا بد مطلق نيست. و قضاوت و نصيحت هم نكنم تا راحت تر زندگي كنم و ديگران هم در كنارم راحت تر زندگي كنن...چه اشكالي داره اينم من از نسل اينا ياد بگيرم؟
فکر کنم دهه هشتادی ها دیگه حال یه نیم خط نوشتن هم نداشته باشن همینجوری کپی پیست کنن لینکها رو بذارن و تمام
خلاصه الان دیگه من مثل کسی هستم که مدرک تحصیلی شو گم کرده و چون هیچ جا ثبتش نکردن دوباره از نو داره درس می خونه...از نو دارم وبلاگ نویسی میکنم